سلام
-شنبه صبح رفتم پیش استادم و همچنان اجازه صحافی بهم نداد!بهش گفتم خوابگاه روباید تحویل بدم،گفت بروتهران بقیه کاراتوبکن.اینجوری شد که شنبه ظهر حرکت کردم سمت تهران.بعداعمال اصلاحات،و تایید استادم، میدم پایان نامم صحافی شه و یکی دو روزه میرم تبریز و برمیگردم.
-امروز رفتم دکتر زنان. تشخیص عفونت و زخم دهانه رحم داد.تست پاپ اسمیرم ازم گرفت.یسری آزمایش تکمیلی هم برای تیروئیدم نوشت.سونوی واژینال هم باید برم. خدا کنه زیاد اذیت نشم.به همسر گفتم مرخصی بگیره شنبه باهام بیاد سونوگرافی.تصوری از سونوواژینال ندارم،میترسم اذیت شم.باهام باشه خیالم راحت تره.۲هفته دیگه هم باید برم نتایج آزمایشونشون بدم.
-خالم خیلی حالش بده.دکترا جوابش کردن.خودش خبر نداره مشکلش چیه!خدا شفاش بده الهی.دلم میگیره به نبودنش فکرمیکنم:(
-شنبه شب که رسیدم تهران همسر اومد دنبالم ترمینال.اومدیم خونه،من رفتم دستشویی دستمو بشورم،بیرون که اومدم دیدم عشقم بخاطر دفاعم برام کیک و گل گرفته و تا من از دستشویی بیام سریع گذاشته رو میز جلو مبل.خیلی ذوق کردم و سورپرایز شدم.بعداز اون همه استرس و ناراحتی که داشتم پر شدم از یک عاااالمه حسای خوب و مثبت:)
-ویتامین دی بدنم فوق العاااااده زیاد کمه.هفته ای یه قرص ویتامین و روزی ۲لیوان شیر باید بخورم.با اینهمه قرصی ک باید بخورم مشکلی ندارم،اما روزی ۲لیوان شیر...!:/
-خیلیییییییی ضعف دارم.نه اینکه احساس خستگی کنم،اما بدنم از داخل ضعف داره.همش دلم میخواد درازبکشم.بدنم سسته.خداکنه زودتر کامل خوب شم.دوس ندارم این حالمو.
-امیدوارم تا روز سالگرد عروسیمون انقد حالم بهترشده باشه که بتونم یه جشن دو نفره توپ بگیرم.
-یه پست عکسی تو راهه!:)
-دوستای گل انرژی میخوام،بفرستین برام!:)
ان شالله که جواب آزمایشها هیچی نباشه و حالت خوب باشه دوست خوبم
الهی خدا یه فرجی بکنه و خاله ی مهربونت شفا پیدا کنه
سالگرد عروسیتون پیشاپیش مبارک
منتظر عکسهای خوشگلت هستیم
مرسی عزیزممممم
